سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

خوابتو دیدم چهارشنبه 86/5/31 ساعت 12:19 عصر

خوابتو دیدم گل من
نم نم بارون تو چشات
کاش می تونستم غمتو
پر پر کنم بزیر پات
گفتی به من برو نمون
راهی نداری مهربون
دیگه نگیر سراغمو
بزار برم من بی نشون
منو ببخش اگه برات
خوب نبودم ای نازنین
شرمنده تر نکن منو
با خوبیات تو بیش از این
نگا نکن به پشت سر
خاطره هاتو پس بزن
تو این هوای عاشقی
بیا کمی نفس بزن
بیا بگو ابرا برن
آفتابی شه شهر نگات
تو خلوت حضورمون
بپیچه باز ترانه هات
خوابتو دیدم گل من
با هر نفس داد می زدم
با من بمون تو این شبا
اسمتو فریاد می زدم
وقتی بیدار شدم دیدم
جای تو خالیه هنوز
گفتی مث پروانه باش
آروم و بیصدا بسوز
سوختم حالا یه عمریه
خاکسترم رفته به باد
دلخوش شدم به حرف تو
عشق نمیره هرگز زیاد


نوشته شده توسط: آرش آریایی

نگاش نکن چهارشنبه 86/5/31 ساعت 10:32 صبح
نگاش نکن نگاش نکن
حیفه چشات ای نازنین
صداش نکن بذار بره
حالا که رفته اینچنین
نمی تونه یادش بره
خوبی فراموش نمی شه
واسه دل ساده ی تو
هرعشقی تن پوش نمیشه
نمی تونه یادش بره
نگاه شب رو تو چشات
قشنگترین صدا رو از
هر لحظه ی اون خنده هات
نمی تونه دروغ باشه
صدای قلب پرتپش
چکیدن یه قطره اشک
می ارزه باز به دیدنش
بذار بره نگاش نکن
چشاش که بارون می باره
بذار بگه دروغ بگه
که دیگه دوستت نداره
تموم میشه این لحظه ها
این لحظه های بی امید
پر میشه قلب باغچه باز
از سوسن و یاس سفید
بذار بره نگاش نکن
چشاش که بارون می باره
بذار بگه دروغ بگه
که دیگه دوستت نداره.

نوشته شده توسط: آرش آریایی

سالروز تولد آدم سه شنبه 86/5/23 ساعت 12:13 عصر
سالروز تولد آدم نزدیک بود و خداوند سخت در اندیشه ی هدیه ای برای آدم بود.
یکی از فرشتگان ، شاید میکاییل ، پیش آمد و گفت : او را به گردشی بر فراز زمین ها و دریا ها ببر.
خداوند گفت کم است. این را خودش بدست می آورد.
فرشته دیگری شاید ، اسرافیل ، گفت : گوهر شب چراغ را به او بده ، شادمان خواهد شد.
خداوند ابرو در هم گشید و گفت هنوز نمیدانید آدم کیست ؟ که چنین چیزی پیشکش می کنید ؟
فرشتگان سکوت کردند. دردانه خداوند روزی دگر یکساله می شد. و آنها نمیدانستند چه ارزشی دارد این روز.
خداوند : گفت خودم می دانم.
سپس فرشتگان را فرمود تا از گوشه گوشه کائنات قطره های پراکنده مهربانی را گرد آورند.
و از لابلای گلبرگ گلهای زمین و بهشت شهد های خوشبو بیاورند.
وسپس آمیزه ای از این همه طراوت شهد و لذت را به باقی مانده گلی زد که آدم را از آن سرشته بود.
آن روز آدم خوابید ، و وقتی بیدار شد تنها نبود.
خداوند زن را آفرید.
روز تولد آدم ، روز تولد عشق ، روز تولد تمنا و روز زیبای هم آغوشی و تکامل دردانه (های) خداوند بود.
روز تولد آدم ، روز مرگ تنهایی بود. عطر زن در زمین پیچید.
هدیه عروسی این دو ، گوهر شب چراغ بود. که آدم بر فراز خانه اش افراز نمود.
تنها خداوند این تنهایی را فهمیده بود. چون خودش تنها بود.
 

نوشته شده توسط: آرش آریایی

اوج دوشنبه 86/5/22 ساعت 2:27 عصر

میون واژه های ناب شعرم
به یک اسمی رسیدم، اسم تو بود
چه معصوم و چه پاک و عاشقونه
زلال و آبی و روشن مث رود
نگاه کردم ندیدم جزتو چیزی
که لایق باشه تو شعرم بذارم
همه ذهنم تو بودی صاف و روشن
بهر لحظه به هر جا در کنارم
سرودم از تو و از مهربونیت
نشوندم اسمتو رو قلهء موج
که شایسته تراز تو، کی میتونست
بمونه واسه من همیشه در اوج!


نوشته شده توسط: آرش آریایی

اومدی تو دشت قلبم دوشنبه 86/5/22 ساعت 2:25 عصر

اومدی تو دشت قلبم
گل آتیش نشوندی
منو از مرز تباهی
به طلوعی نو کشوندی
قطره قطره خون سردم
می چکید توی سینه
طعم خوب عاشقی رو
بمن از نو چشوندی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

تکسوار دوشنبه 86/5/22 ساعت 2:24 عصر

ای تکسوارِ تنها ، ای وارث رشادت
ای قلب تو یه دریا، بخشنده ،پر سخاوت
ما رو ببر به جشنِ ایثار و سر فرازی
از بــندِ تن گسستن، تا اوجِ بی نیــازی
مردانِ مردِ آنجا، اسطــورهء زماننـد
گرچه درین میـانه جز یک نفس نماننــد
عطرِ گلاب و اسفند، دستارِ غرقه در خون
یک خنده بر لبان و، راهی دشتِ گلگون
پیچیده در حجابی، آن لحظهء شهادت
گسترده جادهء عشق ، زینجا به بی نهایت
ای پاکباز عاشق ، وصف تو در توان نیست
باغ طراوتـت را ، بی برگی خــزان نیست .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

ای تو مهربون دوشنبه 86/5/22 ساعت 2:21 عصر

ای تو مهربون ، صمیمی
ای رفیق گل بارون
چه قشنگ بود لحظه ای که
میشکست فاصله هامون
چه هوایی داره خونه
با تو ای ستاره ی من
این اتاق سرد و خالی
از حضورتوئه روشن
نفست گرمی خونه اس
چشم تو چراغ خونه
وقتی هستی گل شب بو
تو زمستونم میمونه .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

اگه بارون دوشنبه 86/5/22 ساعت 2:19 عصر

اگه بارون اگه آفتاب
اگه بی قرار و بی تاب
اگه آسمون پراز ابر
یا شکوه شب مهتاب
هرچی باشه چهره ی تو
دیدنی تر از یه خوابه
به طراوت مث بارون
به زلالی مث آبه
آخرین حرف من و تو
شاید این ترانه باشه
بغض آسمون پاکت
تو همین دقیقه واشه
رنگ تو رنگ یه واژه
توی پیچ و خم ذهنم
مث نمناکی بارون
یا فقط یه قطره شبنم
میشینه رو گونه ی گل
اشک مهتابی چشمات
میشنوم بغض صدات و
گرچه خاموش شده لبهات
ای تو زنده تا همیشه
ای زلال بی نهایت
به وجود مهربونت
من یه عمره کردم عادت.


نوشته شده توسط: آرش آریایی

وطن دوشنبه 86/5/22 ساعت 1:43 عصر

اگه اومدم دوباره به سراغ خاک تو
میدونی که عاشقم من به نگاه پاک تو
بخدا بغض ندیدنت سرابم شده بود
اسم تو چراغ چشمون پرآبم شده بود
آسمونت آبیه اماواسم آبی ترین
هوای تو واسه من همیشه آفتابی ترین
بوی خاکت میبره دل از دل بیتاب من
میاره شیرینی خواب تو چشم بی خواب من
وطنم ای وطنم ای وطنم
هرچی دارم مال تو فدای تو جون و تنم .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

حضور دوشنبه 86/5/22 ساعت 1:41 عصر

از حضور مهربونت
شبِ من رنگ سپیده
نمیدونم که کدوم دست
بین ما پرده کشیده
گرمی نگاه صافت
سردی از دلم میگیره
هرچی دلشوره و یاسِ
پیش پای تو میمیره
دل نگو، واسم نمونده
بعد رفتنت تو سینه
دست پاییز توی باغچه
واسه گلها در کمینه
من اگه خوب یا اگه بد
هرچی دارم از تو دارم
بی تو سرگشته و تنها
تویی تنها یادگارم
نمیخوام بعد تو اسمی
بشینه توی ترانه ام
یا که بشکنه یه حرفی
هق هق و بغض شبانه ام
میسپرم دست ستاره
خاطرات پاره پاره
برگ دفتر یه عمر و
اگه زندگی بذاره .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
121497


:: بازدیدهای امروز ::
22


:: بازدیدهای دیروز ::
160



:: درباره من ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

آرش آریایی
زندگی عشق

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[17] . محبت[12] . وفا[10] . شعر عاشقانه[10] . مهربونی[9] . کلام عاشقانه[6] . شور ترانه[6] . بوسه[5] . همزبونی[5] . شعر تازه[5] . قلب سرد[5] . قلب من[5] . خنده و شادی[4] . صداقت[4] . عادت[4] . دلشکسته[3] . امید[3] . سکوت[3] . شب[2] . مهربون[2] . نور مهتاب[2] . بی نیازی[2] . خیال[2] . زمستون . سکوت . خاطره . بچه گانه . برف . عطر بارون . عطر گل . عکس . عکس چشم . قطره ی بارون . یکدلی . مستی . گلهای بهاری .


:: آرشیو ::

به یاد او
زندگی
بدانیم
به امید او
پیوست
بد عهدی
عاشقی
تو
وفا
محبت
سرنوشت
درد دل
پریشانی
پشیمانی
دلتنگی
سکوت
انتظار
حسرت
امید
من و تو
مرداد/86
وداع
شهریور/86
مهر/86
آبان/86
آذر/86
دی/86
اردیبهشت/87
تیر/87
مرداد/87
شهریور/87
آبان/87
بهمن/87
دی/87
اسفند/87
تیر 88



::( دوستان من لینک) ::

کامپیوتر، الکترونیک، روباتیک
رابطه، دوستی و عشق

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو