تو ای همـبازی خـوب قدیمی
رفیق و یار و غمخوار صمیمی
تو ای کوه همیشه سرد و خسته
که حالا پشت اون ابرا نشسته
یه روزی سینه تو تـکیه گاهم
صدای تو شفای درد و آهم
یه روزی دست تو گلدون احساس
هنوز عطر نفسهات با من اینجاس
یه روز حرفات همه شعر و غزل بود
دلامون عاشـق هـم از ازل بود
حالا میگی به من حرفی نداری
تموم شد قصه های عاشقونه
حالا جای همه حرفای خوب و
گرفته بغض و اندوه و بهونه
نمیدونم کدوم دست سیاهی
کشیده خط روی آبی پرواز
که کهنه شد برات این شعر تازه
پر از تکرار یک واژه از آغاز
نوشته شده توسط: آرش آریایی
|
با تو زخود شنیده ام در تو و خود تنیده ام هرچه که آمد به سرم از خود خود کشیده ام ملامتم نکن دگر که فکر تو شود ز سر نمی توان زتو گذشت مگر که جان شود بدر نمی توان ز شب گذشت مگر به یاری تو ماه به من ببخشا نازنین نگاه تو فانوس راه مرا زخود نران نران به عهد خود بمان بمان مرا چنین شکسته پر به خلوت دلت بخوان |
نوشته شده توسط: آرش آریایی
به کی بگم به کی بگم
بیزارم از دلواپسی
یه عمره تنها موندم و
نمونده واسه من کسی
دلواپسم عاشق بشم
یه وقت جوابم بکنه
یار وفادار بره و
تو غم خمارم بکنه
دلواپسم نگاهشو
بدوزه تو چشم کسی
مثل قناریا برم
یه گوشه کنج قفسی
سر بذارم رو زانوهام
عکسش بیاد تو خواب من
صداش کنم از دل و جون
ولی نده جواب من
دلواپسم عاشق بشم
دلم که طاقت نداره
برای ناکامی عشق
دلم جسارت نداره
نوشته شده توسط: آرش آریایی
بی خیال
چهارشنبه 86/5/31 ساعت 2:36 عصر
حرفا ت همش دروغکی
کارات همه زیر زیرکی
یه حرف راست درنمی یاد
از لب تو یواشکی
سر بهوا و بی خیال
تو آرزوی های محال
یه بار شده دروغاتو
نگو٬ ولش کن بی خیال
چشات دیگه رسوا شدن
وقتی می گی دوست دارم
انگار می گی برو بمیر
وقتی می گی تو رو دارم
مشت تو واشد جون تو
دستت که رو شد جون تو
بیا با هم رو راست باشیم
نگیم فدات قربون تو
بیا یه رنگ و ساده شیم
ساده مث یه خط صاف
تو سادگی بچه بشیم
بزن بریم تا کوه قاف
نوشته شده توسط: آرش آریایی
مثل خوابی خوش نشستی
زیر پلک بسته ی من
خونه کردی ریشه کردی
توی قلب خسته ی من
آروم آروم جون گرفتن
آرزوهای محالم
توشدی واسم یه رویا
رنگ خوابم و خیالم
یه نشونی از تو هرجا
اومد و نشست تو خونه
گفتی بعد از تو همین ها
یادگار از تو می مونه
خندیدم گفتم تو هستی
تا ابد تو قلبم ای یار
گفتی این جمله رو یکجا
گوشه ی قلبت نگهدار
من همونم من همونم
ولی تو انگار شکستی
با همین خاطره هامون
پل زدی ازمن گذشتی
سهم تو از آب و آفتاب
بارون دلگیر پاییز
سهم من اما توبودی
تو ترانه ی غم انگیز
رفتنت فاجعه بود و
موندنت فاجعه تر بود
مث خوابی خوش که آخر
انتهاش صبح سحر بود
نوشته شده توسط: آرش آریایی
|
دستاتو گم کرده بودم تو خواب نیومدی عزیز بوی خوش خاطره تو٬ تو عمق جون من بریز تو خواب نگیر حضورتو ٬ از مبهم شب خونه بدون که هر شب یاد تو٬ تو کنج قلبم مهمونه بدون صدای پای تو غریبه نیس با گوش من گرمی دستای توئه قشنگترین تن پوش من منو ببرای همنفس به شهر خاموش نگات تازه بکن این خونه رو با هر نت ترانه هات بخون بخون ای نازنین تو خلوت حنجره ها بذار دوباره وا بشن رو به بهار پنجره ها بیا بشین کنار من بانوی شرم و انتظار بودن تو کنار من میاره تو خونه بهار |
نوشته شده توسط: آرش آریایی
پری
چهارشنبه 86/5/31 ساعت 12:50 عصر
یه دختری مثل پری اومده این نزدیکی ها
یادم میاره روزای آفتابی بچه گی ها
راه رفتنش حرف زدنش مثل یه شعر بی نظیر
خندیدنش رقصیدنش کرده دل منو اسیر
یه آرزو تو سینه امه برم باهاش حرف بزنم
شاید خدا خواست و پری وصله بشه واسه تنم
نگاه که می کنه منو دستپاچه می شم بخدا
انگارکه روحم از تنم می خواد بشه دیگه جدا
مثل گل یاس میمونه مرمر بی خط تنش
حریر صاف و روشنه پوست سفید بدنش
چشاش به رنگ آسمون گاهی مث رنگین کمون
یه جفت کبوتر انگاری که گم شدن میونشون
یه دختری مثل پری اومده این نزدیکی ها
یادم میاره روزای آفتابی بچه گی ها...
نوشته شده توسط: آرش آریایی
خواب
چهارشنبه 86/5/31 ساعت 12:46 عصر
مثل یه خواب لطیف
مثل یک عکس قشنگ
اومدی تو خوابم و
دنیا شد رنگ و وارنگ
همه چی بوی تو داشت
حرف تو شعر واسه من
دست تو چه مهربون
میومد رو تن من
تو نگات یه عالمه
حرف تازه بود برام
عشق تو آتیشی که
میسوزوند از سر تاپام
نوشته شده توسط: آرش آریایی
حسرت
چهارشنبه 86/5/31 ساعت 12:44 عصر
حسرت نمی خورم تو رو
توئی که بی لیاقتی
واسه دل خسته من
با تو نمونده طاقتی
گریه نمی کنم برات
غصه نمی خورم ولی
بدون تا صد سال دیگه
عشق تو نیست توی دلی
برو به اونجایی که عشق
هرزه باشه مثل خودت
معنی یکدلی باشه
رنگ هوسهای دلت
برو نگو حرفی دیگه
نگا نکن به پشت سر
حرفای تو بی فایده اس
کارات نداره هیچ اثر
نوشته شده توسط: آرش آریایی
تموم لحظه هامو رنگ عزا گرفته
هراس رفتن تو تو سینه جا گرفته
خیال نکن یه روزه ، دو روز می شه فراموش
واست میشم یه هفته ، دو هفته ای سیاه پوش
خوب می دونم میدونی مثل منم زیاده
تو راه عشق چشمات میرن پای پیاده
خیال نکن دروغه بغض گلوی خسته ام
بیا ببین چه آسون پیش نگات شکسته ام
خط آی نامه ی تو جون می گیره رولبهات
فکر قشنگ رفتن با تو تو عمق چشمات
خیال نکن عزیزم نمیری از خیالم
یاد تو و گذشته نمی ده هیچ مجالم
تموم لحظه هامو فکر تو پس گرفته
بغض گلوی زخمی ام راه نفس گرفته
بیا فقط یه لحظه تو خلوت نگاهم
بذار نفس کشیدن با تو بره زیادم .
نوشته شده توسط: آرش آریایی