تو عمق چشمای تو، فریبه یه دروغه
چراغ خونهء دل، چه بی نور و فروغه
دیگه صفا و عشقی، نداری تو کلامت
دیگه صداقتی نیست ، واسم توی سلامت
شکسته بین ما عشق ،غرور و بی نیازی
شاید میخوای تـو از مــن مترسکی بسازی
فراموشم نمیشه محبت و یه رنگیت
دلـم گـرفته حـالا ، ازیــن همه زرنگیت
برو یه جای دیگه حرفات واسم چه پوچه
عشق و نمی فروشن تـوی گذر، تو کوچه
نوشته شده توسط: آرش آریایی
|
ما رو باش دل به کی بستیم به امید کی نشستیم بعد این دلبستگی ها باز نفهمیدیم کی هستیم از کدوم قبیله ایم و قبله مون کدوم ستاره ندونستیم هرجا باشیم آسمون تیره و تاره توی خواب و تو بیداری روزا و شبا گذشتن هی به خود گفتیم چه غصه که گذشته ها گذشته میشه یکجا توی دنیا زیر یک اقاقی خوابید رنگ دنیای قشنگ و توی رویا ها بازم دید ندونستیم که دروغه رنگ آسمون آبی حالا فهمیدیم یه عمره که ما موندیم تو چه خوابی
|
نوشته شده توسط: آرش آریایی
مثل خورشید پرسخاوت
مثل دریا پر رازی
از یه قطره اشک چشمات
نم نم بارون می سازی
مثل چشمه پرخروشی
مثل سایه نبض خوابی
مثل آتیش گرم و سوزان
به صداقت مثل آبی
به صراحت مثل بارون
به طراوت خود رودی
به لطافت مثل مهتاب
حس هر شعر و سرودی
پیش پات پائیز٬ بهاره
خبر از گلا میاره
تو دل خشک کویرم
شوق روئیدن میذاره
نوشته شده توسط: آرش آریایی
اگه این لحظه آخر
لحظه تردید و لرزش
لحظه ای که خوبی و عشق
میشه بی معنی و ارزش
اگه سایه جدایی
میون قلبا نشسته
اگه شاخه محبت
از ته ساقه شکسته
اگه بوی نرگس و یاس
نمیده ستای سردم
اگه آواره و تنها
توی شهرمون می گردم
دنبال یه جای پایی
میون پائیز زردم
تا بده راهی نشونم
بده تسکین درد و رنجم
هرچی گشتم اثر تو رو ندیدم توی پائیز
فصل تو فصل بهاره نه خزونه نه غم انگیز
نوشته شده توسط: آرش آریایی
گفتم برات می نویسم
که شب برام موندنیه
تو این اتاق ساکتم
ترانه هام خوندنیه
وقتی که معنی یه عشق
میشه هوس میشه نگاه
با رفتن عشق از دلا
بجاش میاد اندوه و آه
وقتی آدم عاشق میشه
دنیاش به رنگ آسمون
حتی کبوترام میشن
برای اون یه همزبون
وقتی که عشق میشکنه
تلخی و دلتنگی میاد
عاشق دل شکسته باز
دلش گذشته رو می خواد
روزا و لحظه ها میرن
گذشته رو پاک می کنن
خاطره گذشته رو
اونا زیر خاک می کنن
نوشته شده توسط: آرش آریایی
گفتی گم کردی دلو توی این شهر غریب
خسته ای از این همه ، حرفا و رنگ و فریب
تنهایی میخوای بری ، توی رویاهای دور
شب و آتیش بزنی ، به شراره های نور
زخمی و تن خسته ای ، در بدر تو شهر عشق
عمریه نفرین شدی ، محکومی به قهر عشق
دلت از من میگیره ، از هوا از آسمون
حتی از ستاره ها ، از زمین و از زمون
دل که آروم نمیشه ، تا نفس تو سینه هست
نمیشه با یک چراغ ،ظلمت شب و شکست
نوشته شده توسط: آرش آریایی
گل من
یکشنبه 86/6/4 ساعت 4:3 عصر
اشک چشات قد یه دنیا واسه من مقدسه
کی میگه بین من و تو عاشقی مرده،
اونی که مونده تنها هوسه
مگه میشه چشای بارونیتو ببینم و با تو نبارم
سرمو رو شونه های گرم تو ، دیگه نذارم
مگه میشه تو رو از خودم ، مث جونم ندونم
بخدا مثل همون روزا واست عاشقم و بازم همونم
تو خیال کردی اگه بری از اینجا و منو تنها بذاری
روی احساسم و عشقم بری و تو پا بذاری
من فراموش میکنم روزای آفتابی با تو بودنو؟
یه شبی مهمون ابر چشمای غمزده ام باش
همنشین من و این نگاه ماتم زده ام باش .
نوشته شده توسط: آرش آریایی
گل ناز
یکشنبه 86/6/4 ساعت 4:0 عصر
|
رنگ چشمای تو بارون بهار دلتو تو این کویرا جا نذار عطر بارون پیچیده رو تن تو مخمل ابرای خیس پیرهن تو سر زلفت گل میخک خوابیده آفتاب از چشمای توس که تابیده دست تو ساقه ی ترد گل ناز دل من داره به داشتنت نیاز شبا آروم میذاری پا تو خونه جای پات رو گل قالی می مونه نفسم پر میشه از عطر تنت مث خوابه آرزوی داشتنت توی چشمات باغ پرگل می بینم یه شکوفه از ته باغ می چینم قطره قطره بارون از چشات میاد دل من تو رو پریشون نمی خواد میسپرم تو رو به آسمون پاک نمی شه تو رو کنم اسیر خاک ای که جنست از حریر آسمون تنها تو خاطره هام با من بمون |
نوشته شده توسط: آرش آریایی
گناه
یکشنبه 86/6/4 ساعت 3:59 عصر
به چه جرمی، چه گناهی
اومدم تو دلِ سنگت
باورم شد سادگیـتو ،
ندیدم قلبِ دو رنگت
تو رگم، عمق وجودم،
ریشه کردی خونه کردی
وقتی دیـدی سر سپـرده ام،
رفتن و بهونه کردی
آره ، تو از جنس سنگی ،
جنسِ من مخمل ابرا
دلِ تو قد یه ذره ،
مـن شـکوهِ عـمقِ دریا
فکر نکن نا مـهربونیت
میره از یاد و خیالم
تو میـخواستی با جداییت
بشکنه این پر و بالم
نمی ذارم دیگه بسه ،
هرچی دنبالت دویـدم
ازتو جز حرفای تلخت،
بی وفایی هات چی دیدم
بـرو ای دور از من و دل ،
میسـپرم تو رو به فردا
از من و تو جز همین شعر،
چی میخواد بمونه بر جا!
نوشته شده توسط: آرش آریایی
همخونه
چهارشنبه 86/5/31 ساعت 2:50 عصر
روزیکه از قفس تنگ خونه
باز صدای خنده های تو بیاد
میبینم دوباره اومدی و باز
دل مث اون قدیما تورو میخواد
توخودت میدونی همزاد منی
تا ابد در دل و در یاد منی
دوباره شب واسه من زندگیه
پر حرفای غزلگونه تو
آرزوم بوده همیشه بتونم
بمونم همدل و همخونه تو
تو خودت میدونی همزاد منی
تا ابد در دل و در یاد منی
نوشته شده توسط: آرش آریایی