سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

عمیق ترین درد زندگی پنج شنبه 86/4/21 ساعت 10:14 صبح

خیالم مثل همه شقایق ها راحت است زیرا،امروز در میان موج های دریا،صدفی را دیدم
که به دنبال مروارید خود می گشت و مردم رهگذر،به مروارید می گفتند:  ((فرار
کن!)) صدف هراسان بود و مروارید ، دو به شک! صدف می گفت: ((ما باید مثل تمام
رهایی ها،با هم آزاد باشیم)) و مروارید که پشت ماهی های گوشت خوار پنهان شده
بود، می دید و هیچ چیز نمی گفت!!! در این آشفته بازار،گهگاهی هم موجی می آمد و
آب را گل آلود می کرد صدف گیج،ولی عاشق بود و با تمام عشق خود،دلش را به هوای
مروارید، به ساحل برد و باز چیزی جزء (حسرت دریا) نیافت مروارید نیز در چشمان
حوس آلود ماهی های گوشت خوار، جا گرفت و مرد مردم هم گفتند:((چه زندگی
زیبایی!)) و من هم، خیالم مثل همه شقایق ها راحت است...که مرواریدم  را یافته
ام خارج از طلاطم موجها فارق از هوس ماهی ها........ او همیشه مروارید من
میماند و من صدفش  خواهم ماند. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی
است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است... عمیق ترین درد
زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است
... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی
به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.... عمیق ترین درد زندگی مردن
نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی
به سرانجام برسانی..... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه
واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد...      عمیق ترین درد زندگی مردن
نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس  زندگی است.... عمیق ترین درد
زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست..


نوشته شده توسط: آرش آریایی

مادر پنج شنبه 86/4/21 ساعت 10:5 صبح
کودکی که آماده تولد بود،نزد خداوند رفت و پرسید: میگویند فردا مرا به جایی
دیگر برای زندگی میفرستید. اما من چگونه میتوانم دوری شما را تحمل کنم؟؟؟خداوند
پاسخ داد: فرشته ای با تو خواهم فرستاد.اما کودک که همچنان احساس دلتنگی می کرد
با بغضی آکنده از عشق گفت: اما هرگاه دلم برای شما تنگ شد چه کنم؟؟؟ چگونه
میتوانم با شما صحبت کنم؟؟؟ خداوند او را نوازش کردو گفت: فرشته ات دعا کردن و
عشق را به تو خواهد اموخت.کودک دوباره بهانه گرفت و ادامه داد:اما من همیشه از
غم دوری شما در عذاب خواهم بود.خداوند لبخندی زد و گفت:فرشته مهربان من همیشه
درباره من با تو صحبت خواهد کردو راه بازگشت به اغوش مرا به تو خواهد اموخت ،
گرچه من همیشه در کنار تو هستم. در آن هنگام بهشت آرام بود ،اما صدایی از زمین
شنیذه می شد کودک میدانست که باید به زودی سفرش را اغاز کند او به ارامی یک
سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا من فرشته ام را با چه نامی میتوانم صدا کنم؟؟؟
خداوند پاسخ داد:((( مادر)))

نوشته شده توسط: آرش آریایی

راز ماندن چهارشنبه 85/12/2 ساعت 12:9 عصر
کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست ؟
گفت: دررفتن من
کوه پرسید :و من؟
گفت :در ماندن تو
بلبلی گفت:ومن؟
خنده ای کرد و گفت:
در غزلخوانی تو
آه از آن آبادی
که در آن کوه رود
رود مرداب شود
ودر آن بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد
ونخواند دیگر
من و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز
در خواندن من ماندن تو رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست بدان


نوشته شده توسط: آرش آریایی

حقیقت شنبه 85/8/27 ساعت 8:39 صبح

هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظر بمونه.

 

 

زندگی برای آنهایی که احساس می کنند ، تراژدی ، ولی برای آنهایی که فکر می کنند یک کمدی است .

 

 

لازمه ی خوشبختی جذب کردن چیزهای تازه نیست، بلکه حذف کردن افکار کهنهاست، افکاری که به هیچ دردی نمی خورند.


نوشته شده توسط: آرش آریایی

بدانیم... یکشنبه 85/8/7 ساعت 5:11 عصر

((خوشبختی چیزیی نیست خارج از وجود ما ، خوشبختی یعنی احساس خوشبختی است و هر کس می تواند این احساس را در خود به وجود آورد .))

 

((مردم اکثراً دو شخصیت کاملاً متضاد دارند : یکی مهربان و درستکار ، دیگری خشن و نادرست . گاهی این شخصیت رو می آید و گاهی آن . خوشا به حال کسی که این واقعیت را بداند ، چون دیگر از تغییر غیر مترقبه حالت دوستان به حیرت نمی افتد .))

 

((نخستین گام به طرف قوت ، شناخت ضعفهاست .))


نوشته شده توسط: آرش آریایی

تو و من شنبه 85/8/6 ساعت 4:14 عصر

ما یکی هستیم ، علیرغم همه چیز

 تو و من

 با هم رنج می بریم

 با هم وجود داریم و

 تا ابد یگدیگر را دوباره و دوباره می آفرینیم

 

((این که می بینی خموشم دروداع دوستان      

 گر زبان شرم دانی ، هر نگاهم ناله ای ست))

 

((پیش از این بود حکایت همه از شیشه و سنگ        

 مثل امروز حدیث دل ما و دل توست))

 

((هرگز از یاد نبردم من مدهوش ترا                

 تو نه آنی که توان کرد فراموش ترا))

 

هردم که غمی معارض دل شودت    

یا عقده کار خویش مشکل شودت

حال دل دیگری بباید پرسید           

تا خوشدلی تمام حاصل شودت

 


نوشته شده توسط: آرش آریایی

وقتی کسی را دوست داری دوشنبه 85/8/1 ساعت 12:13 عصر

وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی

 

به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی

 

وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه

فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه

 

قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی

خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

 

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم

امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم

 

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو

 

حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی

حسابتو  حسابی از ، مردم شهر جدا کنی

 

حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات

به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات

 

وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری

تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

 

حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره

حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره

 

حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر

امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر

 

حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی

بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی

 

حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی

رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی

 

حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن

دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس تکون بدن

 

حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن

 

حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت

مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت

 

وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری

دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری

 

حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه

به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه

 

حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی

غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

 

حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ

عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ

حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی
پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی

 


حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن

پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن

 

وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی

نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی

 

 

 


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق یکشنبه 85/7/30 ساعت 10:53 صبح

اگر قوانین درست را مطیع باشی و درست بازی کنی عاشق می شوی .

 

«ای کاش کسی که دوستش دارم ، مرا بیشتر به خاطر عشق دوست می داشت و کمتر به دلیل احتیاج.»

 

بیشتر ما هرگز عشق را نمی آموزیم ، در عشق سرگرم می شویم ، ادای عشاق را در می آوریم و عشق را به بازی می گیریم .

 

 


نوشته شده توسط: آرش آریایی

آموختن عشق شنبه 85/7/29 ساعت 12:9 عصر

-هیچ کسی نمی تواند چیزی را که مالک نیست ببخشاید .

برای بخشایش عشق باید عشق داشته باشی .

-هیچ کس نمی تواند آنچه را نمی فهمد ، به دیگری بیاموزد ،

 برای تعلیم دوست داشتن باید عشق را بفهمی .

-هیچ کسی آنچه را که نیاموخته نمی داند ،

 برای آموختن عشق باید در آن زندگی کنی .

-هیچ کس در مقام تعریف از چیزی که تشخیص نمی دهد بر نمی آید ،

 برای تشخیص عشق باید پذیرای آن باشی .

اطمینان کردن توأم با تردید را مفهومی نیست .

 برای اعتماد به عشق باید به آن مؤمن شوی .

-هیچ کس نمی تواند آنچه را به آن تن نمی دهد بپذیرد .

 برای تسلیم شدن به عشق باید در مقابل عشق ضربه پذیر باشی .

-هیچ کس نمی تواند آنچه که خود را وقف آن نکرده است بزید (زندگی کند).

 برای وقف خود به عشق باید هر آینه در عشق رشد کنی .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

خسرانی ابدی شنبه 85/7/29 ساعت 12:3 عصر

به خطا خویشتن را از عشق محروم ساختن وحشتناک ترین گمراهی هاست؛

خسرانی ابدی است که نه در زمان نه در ابدیّت جبرانی ندارد .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

   1   2      >

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
118024


:: بازدیدهای امروز ::
8


:: بازدیدهای دیروز ::
39



:: درباره من ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

آرش آریایی
زندگی عشق

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[17] . محبت[12] . وفا[10] . شعر عاشقانه[10] . مهربونی[9] . کلام عاشقانه[6] . شور ترانه[6] . بوسه[5] . همزبونی[5] . شعر تازه[5] . قلب سرد[5] . قلب من[5] . خنده و شادی[4] . صداقت[4] . عادت[4] . دلشکسته[3] . امید[3] . سکوت[3] . شب[2] . مهربون[2] . نور مهتاب[2] . بی نیازی[2] . خیال[2] . زمستون . سکوت . خاطره . بچه گانه . برف . عطر بارون . عطر گل . عکس . عکس چشم . قطره ی بارون . یکدلی . مستی . گلهای بهاری .


:: آرشیو ::

به یاد او
زندگی
بدانیم
به امید او
پیوست
بد عهدی
عاشقی
تو
وفا
محبت
سرنوشت
درد دل
پریشانی
پشیمانی
دلتنگی
سکوت
انتظار
حسرت
امید
من و تو
مرداد/86
وداع
شهریور/86
مهر/86
آبان/86
آذر/86
دی/86
اردیبهشت/87
تیر/87
مرداد/87
شهریور/87
آبان/87
بهمن/87
دی/87
اسفند/87
تیر 88



::( دوستان من لینک) ::

کامپیوتر، الکترونیک، روباتیک
رابطه، دوستی و عشق

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو