سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

جرم نورانی عشق سه شنبه 86/2/11 ساعت 10:58 صبح

کسی نیست؛

بیا زندگی را بدزدیم؛ آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم.

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

ببین: عقربکهای فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می کنند.

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام.

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را


نوشته شده توسط: آرش آریایی

پرسش سوزان عشق دوشنبه 86/2/10 ساعت 10:10 صبح

ای صبح پنهان از نظر بگشا نقابت
بــــگذار تابان تر بـــــــتابد آفــتابت

دور از نگاهت می شود روزم شب تار
خورشـــــــید را پنهان مـکن زیر نقابت

ای در سبوی چشم هایت باده عشق
مــحروم تا کی می توان بود از شرابت

ای کاش می دادی مرا یک جــرعه زان می
زان می که می خواهد مرا مست و خرابت

من پرسش سوزان عشقی اتشینم
بنشین و بنشان آتشـــــم را با جوابت

پا در رکاب چشم من بگذار و بنشین
بنگر به خیل اشـــک هایم در رکابت

بر من اگر شمشیر چشمانت نبارد
لب تشنه می مـــیرم کنار نهر آبت


نوشته شده توسط: آرش آریایی

غم عشق یکشنبه 86/2/9 ساعت 1:46 عصر

از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر

کو دلی را که سپارم به دلآرای دگر

عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت

گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر

مگر آزاد کنی، ورنه چو من بنده ی پیر

گر فروشی، نستاند ز تو مولای دگر

عاشقان را طرب از باده ی انگوری نیست

هست مستان ترا نشئه زصهبای دگر

بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ ست

بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر

ما گدائی در دوست به شاهی ندهیم

زان که این جای دگر دارد و، آن جای دگر

گر به بتخانه ی چین نقش رخت بنگارند

هرکه بیند، نکند میل تماشای دگر

راه پنهانی میخانه نداند همه کس

جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر

دل "فرهنگ" ز غم های جهان خون شده بود

غم عشق آمد و افزود به غم های دگر

ابوالقاسم فرهنگ شیرازی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عاشق شد یکشنبه 86/2/9 ساعت 1:6 عصر

دلم میان همین گیر و دار عاشق شد

درست اول فصل بهار عاشق شد

(زنی که صاعقه وار) آمد و به بادم داد

به یک اشاره دلش بی قرار عاشق شد

به شوق لحظه دیدار اشک می ریزم

دوباره ساعت شماطه دار عاشق شد

ببین هماره دو چشمش ز اشک لبریز است

سه تار و تار و ترانه و یار عاشق شد

بس است این همه بیهودگی دلم خوش نیست

دوباره شاعر این روزگار عاشق شد


نوشته شده توسط: آرش آریایی

خوش درخشیدی یکشنبه 86/1/26 ساعت 10:51 صبح

من به عشقت در نگاه تو شبی پرپر شدم

من به لطف تو تمام عشق را از بر شدم

 

تا نمودی کاسه چشمان خود را پر شراب

من به سر تا پا بدست تو همه ساغر شدم

 

طاق ابروی تو سقف خانهء این دل که شد

من شدم از جانم و هم بی تن و پیکر شدم

 

درمیان چشم خمّار تو جان ازخود گذشت

من بر عشاق جهان در آخرت مهتر شدم

 

نرگس چشمان من در چشم تو آرام یافت

من کنارچشمه چشمان تومانند نیلوفرشدم

 

خندهء چشمان تو زیر و زبر کرد این دلم

من به پلکی هم زدن دراین میان دلبرشدم

 

خوش درخشیدی تو دربزم دلم برچهره ام

من به گرد روی ماهت تابناک اختر شدم

 تاج  مینایی نهادی بر سرم در اوج بزم

من به لطف چشم تو بردیگران سرور شدم


نوشته شده توسط: آرش آریایی

معنای عشق شنبه 85/9/25 ساعت 12:27 عصر

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

 عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن

 عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن

 عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

 عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن

عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست

عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز

 عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه

 عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی سوختن یا ساختن

 عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی قطره و در یا شدن

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر

عشق یعنی از رضایش عمر گیر

عشق یعنی زندگی را بندگی

عشق یعنی بندگی آزادگی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

فرصت عاشقی دوشنبه 85/9/20 ساعت 3:25 عصر
 

هنوز معنای باران را نفهمیدم که بر اسمان دلم باریدی

هنوز معنای محبت را نمی دانستم که توخود را در کنج دلم جای دادی

نمی دانم تو را به چه چیز صفت دهم

با کدام گل سرخ جواب محبتهای تو را کنم

هنوز معنای عشق نمی دانستم که تو با عشق ورزیدن به من عشق را نشان دادی

وقتی قلم در دست داشتم تا به جای گل سرخ نامه ای برایت بنویسم

هیچ چیز به ذهم نمی رسید به جز اینکه بگویم

دوستت دارم

پس فرصتی برای عاشقی من بده


نوشته شده توسط: آرش آریایی

راز عشق دوشنبه 85/9/20 ساعت 3:15 عصر
 

. راز عشق در تواضع است .

این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.

بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.

میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،

تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت

آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.

 

. راز عشق در احترام متقابل است.

احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .

اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،

با احترام به نظریاتش گوش کن .

احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .

 

. راز عشق در این است که

به یکدیگر سخت نگیرید .

عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است

 

. راز عشق در این است که

هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را

خوشحال کند ،

کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،

لبخندی از روی محبت .

نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.

  

. راز عشق در این است که

رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید .

بذر علاقه ها و عقیده های تازه را

بکار که زیبایی بروید .

ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا

غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .

برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آن

مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .

 

راز عشق در خوش مشربی است .

شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن

مراقب شوخی هایت هم باش .

شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن

نیت باشد ،نه نیشدار .

 

. راز عشق در این است که

حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .

آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافات

کوچک و زود گذر نیست ؟

 

. راز عشق در این است که

مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،

و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .

با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخص

عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .

قلبت را آرام کن .

تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها

را آنگونه که هستند ، در یابی .

 

راز عشق در این است که

طرف مقابلت را تحسین کنی .

هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را

می داند ،از تحسین غافل نشو .

مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت

بگویی : دوستت دارم .

گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر

است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .

 

. راز عشق در این است که

در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .

کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .

 

. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است

برای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید ،

سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود

تار های صوتی را آرام و رها نگه دار .

اگر آن احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی

باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد .

 

راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ،

زیرا چشم ها پنجره های روح هستند .

اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،

مثل آن است که

پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی

و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.

 

. راز عشق دراین است که

از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید ،

زیرا نقص همواره جزء لا ینفک انسان است

ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن

که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند

نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

<      1   2   3   4      

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
121151


:: بازدیدهای امروز ::
162


:: بازدیدهای دیروز ::
56



:: درباره من ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

آرش آریایی
زندگی عشق

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[17] . محبت[12] . وفا[10] . شعر عاشقانه[10] . مهربونی[9] . کلام عاشقانه[6] . شور ترانه[6] . بوسه[5] . همزبونی[5] . شعر تازه[5] . قلب سرد[5] . قلب من[5] . خنده و شادی[4] . صداقت[4] . عادت[4] . دلشکسته[3] . امید[3] . سکوت[3] . شب[2] . مهربون[2] . نور مهتاب[2] . بی نیازی[2] . خیال[2] . زمستون . سکوت . خاطره . بچه گانه . برف . عطر بارون . عطر گل . عکس . عکس چشم . قطره ی بارون . یکدلی . مستی . گلهای بهاری .


:: آرشیو ::

به یاد او
زندگی
بدانیم
به امید او
پیوست
بد عهدی
عاشقی
تو
وفا
محبت
سرنوشت
درد دل
پریشانی
پشیمانی
دلتنگی
سکوت
انتظار
حسرت
امید
من و تو
مرداد/86
وداع
شهریور/86
مهر/86
آبان/86
آذر/86
دی/86
اردیبهشت/87
تیر/87
مرداد/87
شهریور/87
آبان/87
بهمن/87
دی/87
اسفند/87
تیر 88



::( دوستان من لینک) ::

کامپیوتر، الکترونیک، روباتیک
رابطه، دوستی و عشق

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو