سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

ابر و ستاره یکشنبه 87/11/13 ساعت 10:10 صبح

بر سرم ابری ندارم
آسمانم سرد و تیره
کم کمک این ابر دلگیر
گشته بر مهتاب چیره
آن ستاره پشت ابر است
میزند سوسو از آن دور
میشود آرام آرام
با هجوم ابر بی نور
روی ایوان اتاقم
یک گل پیچک نشسته
از غروب آن ستاره
گویی او هم دلشکسته
می چکد اشک ستاره
نم نمک آرام آرام
می رباید ابر تیره
از ستاره بوسه و کام


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، وفا، دلشکسته، بوسه

فراموش یکشنبه 87/11/13 ساعت 10:1 صبح

سکوت تو چه تلخه نگاه تو چه خاموش
انگار تموم دنیا کردن تو رو فراموش
چشات گواه خورشید فریب سایه ها نیست
پاک و زلال دستات انـکار اینه ها نیست
نوازش سپیده رو پلک خواب میمونی
مث قناری عشق تو یکنفس میخونی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، محبت، وفا، سکوت

دست آفتاب و بگیر یکشنبه 87/11/13 ساعت 9:55 صبح

دست آفتاب و بگیر ای نازنین
بیارش تو آسمون خونه مون
آشیون چلچله اگه شکست
میسازیم خونشون و رو شونه مون
صاعقه اگه زده باغچه مونو
دستامونو میذاریم کنار هم
تو ببخش اگه حقیره قصرمون
میسازیم با خوب و بد زیاد و کم
می کشیم رنگ سپیده رو تن دیوار خونه
با یه بوته بنفشه که زمستونم میمونه
به کلامی عاشقونه چلچله با ما میمونه
حتی تو پائیز زردم یه نفس با ما میخونه


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، محبت، شعر عاشقانه، وفا، کلام عاشقانه

دو دستت شاخه ی سبز محبت یکشنبه 87/11/13 ساعت 9:48 صبح

دو دستت شاخه ی سبز محبت
نگاهت پاک و لبریز از صداقت
به نبض قلب صاف و مهربونت
یه عمره خو گرفتم کردم عادت
وجودت رمز پاکی استواری
حضورت عطر گلهای بهاری
بگو تو عمق اون چشمای معصوم
هراس و بیم و وحشت از چه داری
حالا که قد کشیدم در کنارت
بزن تکیه به شونه ام من رو دریاب
پراز شوقم امیدی کودکانه
بخون لالایی هاتو اومده خواب
هنوز در پیش تو ناچیز و خردم
نذار پرپربشه گلبرگ تردم
هنوز با اسم تو آروم میگیرم
تو جونم عمرمی بی تو میمیرم


نوشته شده توسط: آرش آریایی

محبت، مهربونی، صداقت، عادت، گلهای بهاری، امید

تو همین خونه کوچیک یکشنبه 87/11/13 ساعت 9:42 صبح

تو همین خونه ی کوچیک
میتونی بامن بمونی
میتونی آفتاب و ماه و
به همینجا بکشونی
میتونی ستاره ها رو
از تو آسمون بیاری
جای چلچراغ خونه
بالای سرم بذاری
میتونی طعم بهار و
به درختا بچشونی
میتونی گرد و غبار و
از تو خونه بتکونی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، مهربونی، وفا

تن من بوی تو داره یکشنبه 87/11/13 ساعت 9:36 صبح

تن من بوی تو داره
عطر خوب بی نیازی
ای تو حس شعر تازه ام
که برام غزل میسازی
گرم و آبی و زلالی
جنس ناب مهربونی
واسه این خسته ی تنها
تو یه عمره همزبونی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، مهربونی، همزبونی، شعر تازه، بی نیازی

به خیالم یکشنبه 87/11/13 ساعت 9:31 صبح

به خیالم یه صدایی تو تن کوچه ها پیچید
رقصیدن چه نرم و آروم برگای غمزده ی بید
کوچه ی بن بست تاریک پرآواز و هیاهو
گل شب بو دست و دلباز میریزه عطرشو هرسو
بخیالم پنجره ها واشدن دونه به دونه
کاشکی این حس نفس گیر همیشه باما بمونه
پلی از عاطفه بستن چراغا با ظلمت شب
خنده ها قهرو شکستن اومدن به آشتی رو لب
تو پیاده رو نشستن دلای ساده و یکرنگ
غصه ها رو خالی کردن با یه خنده از دل تنگ
چه شکوهی تو شب ماس گرچه تاریکی نمرده
آدما رو تلخ و خسته سر شب خونه نبرده
میشه زیر نور مهتاب بشینیم شونه به شونه
تا لب غزلخون شهر واسمون آواز بخونه


نوشته شده توسط: آرش آریایی

خیال، نور مهتاب

مث گلی پنج شنبه 87/10/5 ساعت 11:21 صبح

مث گلی گل نسترن و یاس
عروس باغچه ی باغ پراحساس
مث عروسکی تو خواب و رویا
پربالش تو مخمل ابراس
مث کبوتری رو بوم خونه
نشستی تو دلم چه بی بهونه
پریدی یه شبی چه نرم و آروم
یدونه از پر بال تو اینجاس
فرشته ی کوچیک ای آسمونی
با اون حرفای خوب شیرین زبونی
میدونم که دلت کوچیک و ساده اس
با من همیشه خوب و مهربونی .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

زمستون پنج شنبه 87/10/5 ساعت 10:47 صبح

من و تو هر دو از فصل زمستون
میون برف این زمونه پنهون
سپیده برفی که مارو پوشونده
تنامون و به نابودی کشونده
نمی تونیم بیدار شیم زیر این برف
نمونده رو لبای بسته مون حرف
می خشکیم و می پوسیم و می میریم
یه روز از این روزا آروم می گیریم
تنامون و سپردیم دست سرما
نفهمیدیم چی اومد بر سر ما
یه روز دیدیم تو یخبندون اسیریم
دعا کردیم که دور از هم نمیریم
زمستون ریشه هامون و سوزونده
ما رو تا مرز خشکیدن کشونده
درختیم دو درخت بی نشونه
فقط یه خاطره از ما می مونه
حدیث کهنه ی برف و زمستون
که خورشید و دوباره کرده پنهون
بده دستای سردت رو به دستم
تا جون دارم کنارت با تو هستم .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، خنده و شادی، محبت، شعر عاشقانه، شور ترانه، قلب سرد، زمستون، برف

نگات رنگ غروبه پنج شنبه 87/10/5 ساعت 10:41 صبح

میشد از صد هزار چشم
چشاتو دید و فهمید
نم بارون شد و باز
واست بارید و بارید
میشد با دستای تو
پلی زد تا ستاره
میشد تو هر ستاره
فقط چشم تو رو دید
نگات رنگ غروبه تو ساحل یه تردید
حضورت از شب من طلسم یاس و برچید
می خوام رنگ چشاتو
بپاشم روی دنیا
می خوام امروز و با تو
برسونم به فردا
نمیشه بی تو بود و
نوشت از یادگاری
نمیشه بی تو سر کرد
شب چشم انتظاری
نگات رنگ غروبه تو ساحل یه تردید
حضورت از شب من طلسم یاس و برچید


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، خنده و شادی، محبت، شعر عاشقانه، قلب سرد، شب

<      1   2   3   4   5   >>   >

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
118323


:: بازدیدهای امروز ::
7


:: بازدیدهای دیروز ::
42



:: درباره من ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

آرش آریایی
زندگی عشق

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[17] . محبت[12] . وفا[10] . شعر عاشقانه[10] . مهربونی[9] . کلام عاشقانه[6] . شور ترانه[6] . بوسه[5] . همزبونی[5] . شعر تازه[5] . قلب سرد[5] . قلب من[5] . خنده و شادی[4] . صداقت[4] . عادت[4] . دلشکسته[3] . امید[3] . سکوت[3] . شب[2] . مهربون[2] . نور مهتاب[2] . بی نیازی[2] . خیال[2] . زمستون . سکوت . خاطره . بچه گانه . برف . عطر بارون . عطر گل . عکس . عکس چشم . قطره ی بارون . یکدلی . مستی . گلهای بهاری .


:: آرشیو ::

به یاد او
زندگی
بدانیم
به امید او
پیوست
بد عهدی
عاشقی
تو
وفا
محبت
سرنوشت
درد دل
پریشانی
پشیمانی
دلتنگی
سکوت
انتظار
حسرت
امید
من و تو
مرداد/86
وداع
شهریور/86
مهر/86
آبان/86
آذر/86
دی/86
اردیبهشت/87
تیر/87
مرداد/87
شهریور/87
آبان/87
بهمن/87
دی/87
اسفند/87
تیر 88



::( دوستان من لینک) ::

کامپیوتر، الکترونیک، روباتیک
رابطه، دوستی و عشق

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو