سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

تو باید عشقو به من یاد بدی پنج شنبه 87/12/15 ساعت 11:26 صبح

تو باید عشقو به من یاد بدی
خاطرات بد و بر باد بدی
تو باید پربگیری تو آسمون
تو باید رها بشی از این و اون
تو می خوای بدی به من یاد بدی
تو داری هستی مو بر باد میدی
روزگار من و عمر و نفسی
واسه ی زنده بودن برام بسی
یه روزی تابستونی قشنگ و گرم
یه روزی بهار سبز و پر ز شرم
یه روزی مثل زمستون سرد سرد
یه روزی تو پائیزی پری ز درد
چشماتو می بندی و باز می کنی
با لبت باز چی میخوای ساز کنی
تو باید بامن بمونی همیشه
باز نگو نمی تونم نه نمیشه
تو باید عشق و به من یاد بدی
خاطرات بد و بر باد بدی


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، خنده و شادی، محبت، شعر عاشقانه، قلب من، شور ترانه، نور مهتاب، مهربونی، همزبونی، شعر تازه، وفا، کلام عاشقانه

زمستون پنج شنبه 87/10/5 ساعت 10:47 صبح

من و تو هر دو از فصل زمستون
میون برف این زمونه پنهون
سپیده برفی که مارو پوشونده
تنامون و به نابودی کشونده
نمی تونیم بیدار شیم زیر این برف
نمونده رو لبای بسته مون حرف
می خشکیم و می پوسیم و می میریم
یه روز از این روزا آروم می گیریم
تنامون و سپردیم دست سرما
نفهمیدیم چی اومد بر سر ما
یه روز دیدیم تو یخبندون اسیریم
دعا کردیم که دور از هم نمیریم
زمستون ریشه هامون و سوزونده
ما رو تا مرز خشکیدن کشونده
درختیم دو درخت بی نشونه
فقط یه خاطره از ما می مونه
حدیث کهنه ی برف و زمستون
که خورشید و دوباره کرده پنهون
بده دستای سردت رو به دستم
تا جون دارم کنارت با تو هستم .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، خنده و شادی، محبت، شعر عاشقانه، شور ترانه، قلب سرد، زمستون، برف

نگات رنگ غروبه پنج شنبه 87/10/5 ساعت 10:41 صبح

میشد از صد هزار چشم
چشاتو دید و فهمید
نم بارون شد و باز
واست بارید و بارید
میشد با دستای تو
پلی زد تا ستاره
میشد تو هر ستاره
فقط چشم تو رو دید
نگات رنگ غروبه تو ساحل یه تردید
حضورت از شب من طلسم یاس و برچید
می خوام رنگ چشاتو
بپاشم روی دنیا
می خوام امروز و با تو
برسونم به فردا
نمیشه بی تو بود و
نوشت از یادگاری
نمیشه بی تو سر کرد
شب چشم انتظاری
نگات رنگ غروبه تو ساحل یه تردید
حضورت از شب من طلسم یاس و برچید


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، خنده و شادی، محبت، شعر عاشقانه، قلب سرد، شب

گذشته پنج شنبه 87/10/5 ساعت 9:0 صبح

ای گذشته ی صمیمی مثل عکس روی طاقچه
خلوت شبای داغ و عطر گل از دل باغچه
رقص آب، رو تن ماهی جشن پر نور ستاره
قصه ی هزار و یکشب از لب بی بی دوباره
دلامون پر از اشاره رو بسوی روشنی بود
مثل شوق عمق دریا واسه ی دیدن یک رود
سادگی ، صفا، محبت حــرف اول بود همیشه
وحشتی نبود که فردا یا که پس فردا چی میشه
باغچه وقتی که دلش مرد گلا خشکیدن ،پوسیدن
گلدونای یاس و شب بو رنـگ آفـتابو ندیدن
حالا قهره شبِ مهتاب با هوای خونه ی ما
نمیاد قاصدک اینـجا پی هر بهونه ی ما
باید این دیوار سنگی بــریزه تا پر بگیره
دلِ تنگِ خونه شاید زندگی از سر بگیره
حوض و فواره کجا رفت چی شدن شمدونیامون
خنده و شادی پریده از لبِ مهـمونیامون .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

عشق، خنده و شادی، عطر گل، محبت، شعر عاشقانه


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
118136


:: بازدیدهای امروز ::
27


:: بازدیدهای دیروز ::
67



:: درباره من ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

آرش آریایی
زندگی عشق

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[17] . محبت[12] . وفا[10] . شعر عاشقانه[10] . مهربونی[9] . کلام عاشقانه[6] . شور ترانه[6] . بوسه[5] . همزبونی[5] . شعر تازه[5] . قلب سرد[5] . قلب من[5] . خنده و شادی[4] . صداقت[4] . عادت[4] . دلشکسته[3] . امید[3] . سکوت[3] . شب[2] . مهربون[2] . نور مهتاب[2] . بی نیازی[2] . خیال[2] . زمستون . سکوت . خاطره . بچه گانه . برف . عطر بارون . عطر گل . عکس . عکس چشم . قطره ی بارون . یکدلی . مستی . گلهای بهاری .


:: آرشیو ::

به یاد او
زندگی
بدانیم
به امید او
پیوست
بد عهدی
عاشقی
تو
وفا
محبت
سرنوشت
درد دل
پریشانی
پشیمانی
دلتنگی
سکوت
انتظار
حسرت
امید
من و تو
مرداد/86
وداع
شهریور/86
مهر/86
آبان/86
آذر/86
دی/86
اردیبهشت/87
تیر/87
مرداد/87
شهریور/87
آبان/87
بهمن/87
دی/87
اسفند/87
تیر 88



::( دوستان من لینک) ::

کامپیوتر، الکترونیک، روباتیک
رابطه، دوستی و عشق

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو