سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

من و تو پنج شنبه 86/4/21 ساعت 10:15 صبح
یکى بود ویکى نبود،اونى که بود تو بودى و اونى که نبود من بودم.... یکى داشت و
یکی نداشت، اونى که داشت تو بودی و اونی که تو رو نداشت من بودم... یکی خواست و
یکی نخواست، اونی که خواست تو بودى و اونی که بى تو بودن رو نخواست من بودم...
یکی اورد و یکی نیوورد، اونی که اورد تو بودی و اونی که جز تو به هیج کس ایمان
نیوورد من بودم...  یکی برد و یکى نبرد، اونى که برد تو بودى و اونى که دل به
تو باخت من بودم...یکی کفت و یکى نکفت، اونی که کفت تو بودی و اونی دوستت دارم
را به هیج کس جز تو نکفت من بودم.... یکى موند و یکى نموند، اونی که موند تو
بودى  و اونى که بدون تو نمیتونست بمونه من بودم..........

نوشته شده توسط: آرش آریایی

برای تو پنج شنبه 86/4/21 ساعت 10:7 صبح
شادی من زمانی است که  هیچ غمی را بر چهره ی تو نبینم. پس همیشه شاد باش  تا
من همه ی غم هایم را به دست باد دهم. برایت شعر خواهم گفت . سر راهت شعر های
مرا از باد بگیر وبرای کوهستان بخوان ، تا آنها را در ضمیرش  به یادگار حک کند
و صبر را به من هدیه دهد....

نوشته شده توسط: آرش آریایی

ما یکشنبه 86/4/17 ساعت 11:52 صبح
ما می توانستیم زیباتر بمانیم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
 ما می توانستیم بی شک ... روزی ... اما
 امروز هم ایا دوباره می توانیم ؟
ای عشق ! ای رگ کرده ی پستان میش مادر
 دور از تو ما ، این برگان بی شبانیم
 ما نیمه های ناقص عشقیم و تا هست
 از نیمه های خویش دور افتادگانیم
 با هفتخوان این تو به تویی نیست ، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
 چون دشنه ای در سینه ی دشمن بکاریم ؟
 مایی که با هر کس به جز خود مهربانیم
 سقراط را بگذار و با خود باش . امروز
 ما وارثان کاسه های شوکرانیم
 یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بی دهانیم
افسانه ها ،‌میدان عشاق بزرگند
 ما عاشقان کوچک بی داستانیم

نوشته شده توسط: آرش آریایی

اُبهت رؤیا یکشنبه 86/4/17 ساعت 11:43 صبح

بالهایم را بگستران
تا در آسمان دشت وجودت به پرواز در آیم
ودر آن بلندی
نظاره گر وجود پر ابهّتت باشم

بالهایم را بگستران
تا به ابرهای خیالت برسم
و با تصورات شیرینت
همنشین شوم
ای بی همتای من
بالهایم را بگستران تا بی پروا بسویت پَر کشم
و در آسمان آبیت به انتظار نشینم .


نوشته شده توسط: آرش آریایی

قوم ناپرهیز سه شنبه 86/4/12 ساعت 4:4 عصر
شنیدم بی خبر افتادی از حال و هوای من
 و جاری نیست دیگر بر لبانت شعرهای من
 شنیدم دختران شهر من از عشق می ترسند
چه آمد بر سر این قوم ناپرهیز وای من
 تو را دست جهالت روزگاری زنده در گل کرد
که تا پنهان شود پایان تو از ابتدای من
چه می دانست روزی زیر خکی می شوی و باز
 عتیقه وار می افتی به دست ماجرای من
 توان زخم در گل نیست من بر هم نهادم چشم
 هنوزت هست فرصت دور شو از کربلای من
هلال عید قربان است و من تیغ قلم بر کف
خدا هم سالم امشب برنخیزد از منای من
من آن پیر غزل گوی سپید اندیش نوجویم
 که بیرنگ است چون ایینه در منظر حنای من
 اگر پشتم نمی شد خم گمان هرگز نمی بردم
 که روزی از خجالت سر فرود آرد عصای من
 زمین والعصر تا بالصبر روز خوش نخواهد دید
 فقط یک روز بگذارد اگر خود را به جای من
 بیا با من غزلهایی که گم کردیم پیدا کن
دوباره در میان مردم شعر آشنای من
 فقط شبهای شعر چشم هایت مانده بود و من
غزل سازان قلم کردند از آنجا نیز پای من
 برای من فقط یک چیز می ماند نگاه تو
 برای تو فقط یک چیز می ماند صدای من

نوشته شده توسط: آرش آریایی

خودمونی سه شنبه 86/4/12 ساعت 4:0 عصر

 

نکنه عهد شکسته رو دوباره بشکنیم
دل نارنجور تو سرمای بهاره بشکنیم
 بیا عقده ها مونو تو دلمون نگهداریم
 بغض این سکوت سرد و با اشاره بشکنیم
 کاسه کوزه های این زمین خکی رو چرا
 سر آسمون کوذ و بی تساره بشکنیم
 بیا قول بده که دیگه اسم دار و نیاریم
 رونق قالی رو با گلیم پاره بشکنیم
 بیا شعر تازه ای بسازیم و تو شعرمون
 خودمونی بشیم و به استعاره بشکنیم
بیا هر چی دوس داری شعرای اونجوری بگیم
 سر هر که میل دردسر نداره بشکنیم
 هر قلم که پا میشه جلدی پاهاش قلم می شه
 آخه این سنت و در کدوم هزاره بشکنیم
بیا تا رکوع نرفته با اذان دیگری
قامت مؤذنو سر مناره بشکنیم
دیگه این پنجره ها همیشه بسته می مونن
تا یه روزی که خدا خودش بذاره بشکنیم
بیا ای غریبه ی همیشه آشنای من
بغض این سکوت سرد و با اشاره بشکنیم


نوشته شده توسط: آرش آریایی


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
121327


:: بازدیدهای امروز ::
12


:: بازدیدهای دیروز ::
4



:: درباره من ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ

آرش آریایی
زندگی عشق

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی ، عشق و دیگر هیچ


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[17] . محبت[12] . وفا[10] . شعر عاشقانه[10] . مهربونی[9] . کلام عاشقانه[6] . شور ترانه[6] . بوسه[5] . همزبونی[5] . شعر تازه[5] . قلب سرد[5] . قلب من[5] . خنده و شادی[4] . صداقت[4] . عادت[4] . دلشکسته[3] . امید[3] . سکوت[3] . شب[2] . مهربون[2] . نور مهتاب[2] . بی نیازی[2] . خیال[2] . زمستون . سکوت . خاطره . بچه گانه . برف . عطر بارون . عطر گل . عکس . عکس چشم . قطره ی بارون . یکدلی . مستی . گلهای بهاری .


:: آرشیو ::

به یاد او
زندگی
بدانیم
به امید او
پیوست
بد عهدی
عاشقی
تو
وفا
محبت
سرنوشت
درد دل
پریشانی
پشیمانی
دلتنگی
سکوت
انتظار
حسرت
امید
من و تو
مرداد/86
وداع
شهریور/86
مهر/86
آبان/86
آذر/86
دی/86
اردیبهشت/87
تیر/87
مرداد/87
شهریور/87
آبان/87
بهمن/87
دی/87
اسفند/87
تیر 88



::( دوستان من لینک) ::

کامپیوتر، الکترونیک، روباتیک
رابطه، دوستی و عشق

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو